هفته 29 و...
سلام عزیز مامان
این چند روز حسابی خودتو واسه مامان و بابا لوس کردی!!!
از روز شنبه تکونات کم شده بود و مث قبل که شکم مامانو با مشت و لگد بمبارون نمیکردی
تا یکشنبه عصر صبر کردم شاید دوبار ه راه بیفتی اما بازم فایده نداشت مامانی
رفتم بیمارستان جای خونه مامانی اعظم تا صدای قلبتو بشنوم خاطرم جمع شه اونجا هم گفتن ضربان قلبش خوبه ولی واسه تکوناش و اینکه خیالت راحت بشه یه سونو برو
رفتیم سونو و اونجا تازه فهمیدم حدسم تو این سه هفته گذشته درست بوده و کیسه آبم کمی نشتی داشته!!
عشق مامان شما تو بی آبی افتاده بودی واسه همین تکون نمیخوردی کلی دلم واست سوخت
من قبلش به دکتر گفتم حس میکنم کیسه ابم مشکل داره اما گفت نه مشکلی نیست و خیالاتی شدی
جواب سونو رو بردم همون زایشگاه بیمارستان امام حسین دکتر خودم که اونجا نبود اما دکتر کشیک حسابی منو ترسوند که همین الان باید بستری بشی اگه تا دو روز دیگه بهتر نشدی باید ختم حاملگی بدیم!!!!
اخه شما هنوز 29 هفته بیشتر نداشتی!!!
دکتر هم راحت گفت عیب نداره بچت تو دستگاه میمونه 7 ماهشه!!!
خودمو کنترل کردم جلو دکتر اشک نریزم و گفتم میرم بیمارستانی که دکتر خودم هست بستری میشم
وقتی از در زایشگاه میخواستم بیام بیرون دکتر دعوام کرد بشین کجا داری راه میری وضعیتت خرابه بشین همراهیت ویلچر بیاره... اومدم بیرون اونجا بود که تازه بغضم ترکید
بابایی سریع رفت خونه و دفترچه و ازمایشهامو برداشت منم با باباییه خودمو مامان رفتیم بیمارستان بنت الهدی زایشگاه بنت الهدی با دکتر تماس گرفتن و اونم نیاز به بستری ندید و چهار تا سرم داد که شب در میون بزنم و دو تا آمپول برای تکمیل ریه عزیز مامان و گفت باید تا یه هفته استراحت مطلق باشم و مایعات زیاد بخورم تا ببینیم ترمیم میشه یا نه!!
شب خیلی سختی بود و حالا هم منتظرم تا ایشالله حالمون خوب بشه عزیزم تو هم تلاشه خودتو بکن تا ایشالله تا اخر این 40 هفته رو راحتو بی دردسر بگذرونیم
دیشب هم سردرد شدیدی داشتمو دوباره تشریف بردیم بیمارستان تکون های شما رو بادستگاه چک کردن و نوار قلبتو گرفت که الحمدلله حالت خوب بود عزیزم