هفته 35
سلام عزیز دل مامان
بله گل پسری بازم شما مامانو کشوندی بیمارستان!
امروز ساعت 2 حسابی سرگیجه داشتم از ترس فشار بالا رفتم بیمارستان که متوجه شدم فشارم پایینه و 8 رو 6 بود
اومدیم خونه یه چای نبات خوردم داشت حالم بهتر میشد که یهو نزدیکای معده و جای دنده هام به شدت درد گرفت نه میتونستم بشینم نه بخوابم حسابی کلافه شدم و مامان اعظم و بیدار کردیمو با بابایی رفتیم بیمارستان دوباره nstگرفتیم و گفتن شما مشکل نداری و از معدم هست عزیز مامان پاهاتو کردی تو معدم و حسابی فشار میاری!!
و گاهی هم تو دنده هام لگد میزنی و منم یه جیغ بنفش میکشم!!!
شلوغ کاریهات زیاد شده و صبر مامان هم حسابی کم خیلی خسته شدم مامان جون دیگه از روز شماری گذشته دارم ساعت شماری حتی دقیقه شماری میکنم همش منتظرم 36 هفته بشی تا ببینم بعدش دکتر چی میگه واسه موندنت تو شکم مامان یا اینکه باید بیای بغلم
وقتایی که درد دارم و اذیتم همش میگم کاش همون 36 هفته به دنیا بیای اما حالم که بهتر میشم دلم نمیاد و میگم نه باشه هرچی بیشتر بمونی بهتره
فردا دوباره نوبته سونو دارم و وقت دکتر ایشالله که آب کم نشده باشه و رو همون 8 ثابت مونده باشه
خوابم نمیبرد جیگر گوشه مامان یعنی نمیذاری بخوابم یا خودتو سفت میکنی یا یه لگد عجیب میزنی کمرمم حسابی درد میکنه و خوابیدن سخته
اما بازم خدارو شکر شما لگد بزن اصلا تو دنده و معده بزن فقط منو نگران نکن خاهشا