پایان شش ماهگی امیر مهدی جون
كوچك رويايي ِ من
دنيا اگر خودش را بكشد نميتواند
به عشق من به تو شك كند.
تمام ِ بودنت را حس مي كنم ...
حاجتي به استخاره نيست
عشق ما ... عشق من به تو
عشق تو به من
يك پديده است ...
با این همه تا خیر پایان شش ماهگی پسرم رو کامل میکنم
گل پسر خیلی وروجک و شیطون شده کل خونه رو طی میکنه البته نه با چهار دست و پا پشت سر هم تند و سریع غلت میزنه و همه جا میره و همه چیو میگیره تا بخوره سینه خیز هم خیلی کم میره بیشتر عقبی میره اما اگه بخواد چیزیو بگیره به سشمت جلو هم کمی حرکت میکنه رو دستاش پسری بلند میشه شکمشو از رو زمین با هزار زحمت بلند میکنه و میاد رو زانو اما خسته میشه یهو میفته تنبله خوشگله مامان
غذا خیلی خوب نمیخوره غذایه مخصوص دوست نداره غذا های خودمونو بیشتر دوست داره
هرکی به پسری بگه دست بده سریع دست میده بهش خوشگلم
غریبی میکنه وقتی غریبه میبینه از شوهر عمش هم خیلی میترسه و تا شوهر عمه میاد جیغ زدن امیر مهدی شروع میشه
هرچیزی که ببینه اقا پسر حتما باید بخورش و مزشو امتحان کنه کنترل و تلفن همراه هم که اصلا نباید ببینه و گرنه مصیبتیه
تو ماشین هم که تمام حواسش به بیرونه و بادقت همه جا رو تماشا میکنه اگه روشو سمت بابایی و فرمون کنم که سریع میخاد بره وفرمونو بگیره بخوره
عکس های شش ماهگی
امیر مهدی بلاخره یه راهی پیدا کرد تا وقتی داره با چادر بازی میکنه تلوزیون هم ببینه
بازیهای امیر مهدی
غذا خوردنش
خوابیدن گل پسر