عشقم امیرمهدیعشقم امیرمهدی، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
مامان وروجکمامان وروجک، تا این لحظه: 30 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
بابای وروجکبابای وروجک، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
عشق آسمونیه من وباباعشق آسمونیه من وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

امیر مهدی ثمره ی عشق ما

20 هفتگی و صدای قلب

سلام وروجک مامان امروز صبح با هم رفتیم مرکز بهداشت پیشه دوست مامانیم واسه چکاپ پروندم تو بهداشت اگرچه قبلا صدای قلبتو تو مطب دکتر هم شنیده بودم اما اونجا خیلی مدتش کم بود و از اونجایی که با خانم امیدوار تو بهداشت تعارف نداشتم گفتم بذارین صدای قلبه کوچولومو بشنوم ایشون هم بابا جونتو صدا کرد اومد تو اتاق و موبایلمم گرفتو صدای قلبتو ضبط کرد عزیزم قلبه قشنگت انقد تند میزد که از شنیدن صداش سیر نمیشدم بابایی هم که برای اولین بار میشنید حسابی ذوق کرده بود تا اینکه خانم امیدوار گفت بسه دیگه زیادی ذوق کردین و ما دیگه صداتو نشنیدیم دوست داشتم یکی از اون دستگاه هارو میگرفتم و دائم تو خونه صداتو گوش میکردم ...
2 مهر 1393

اسم پسرم؟؟

پسره من از امروز قراره با اسمه خودش صدا بزنمش تا قبل از تعیین جنسیت امیر مهدی رو خیلی دوست داشتم اما چند تا مورد واسه بزرگیش داشت از اونجایی که دوست داشتم اسمه بچم قشنگ باشه ومناسب بزرگیش هم باشه کمی واسه امیر مهدی بودن تردید دارم 1- اینکه وقتی بزرگ شی یا امیر اقا یا مهدی اقا صدات میکنن و من دوست ندارم اسمتو نصف کنن 2- میترسم تو محیط مدرسه یا دانشگاهmehdiصدات کنن ومن حیفم میاد اسم به این زیبایی خراب بشه اما فعلا تا موقعی که اسم اصلیت تصویب نشه میخوام همون امیر مهدی صدات بزنم ...
19 شهريور 1393

جنسیت وروجکم مشخص شد هفته 19

سلام نفس مامان بلاخره بعد از 19 هفته انتظار فهمیدیم عشق ما یه پرنسس  زیباست یا یه سناتور محبوب ؟ امروز از صبح نه تنها من بلکه همه استرس داشتن تا شما رخ بدی و ما تکیفمون مشخص شه هرکی یه نظری میداد و اصلا نمیتونستیم از روی نظراته دیگران جنسیتتو حدس بزنیم مامانجون( مامانه مامانم) میگفت دختره خاله زهرام میگفت خدا کنه دختر باشه ثنا( دختر خالم) واسه دختر بودنت بی تابی میکرد  علی ( داداشیم) طبق سونوگرافی خودش ( دستشو روی شکمم میذاشت) و میگفت دختره اما اون طرف ماجرا: بابا جون( باباییم) میگفت پسره مامان اعظم ( مامانیم) طبق خوابی که همون اول دیده بود میگف...
19 شهريور 1393

مطالب جا مانده از اوایل بارداری!

از اونجایی که هفته های اول ورود شما به من خیلی سخت گذشت دوست داشتم فراموشش کنم و اصلا در موردش حرفی نزنم اما گفتم بنویسم تا بعدا بشه یه خاطره از روز اولی که حس کردم هستی روز تولد بابایی که حالم بد شد برای اواین بار و حس کردم این حالت تهوع عادی نیست واز همون موقع دل درد های شدیدی داشتم که امونمو بریده بود فک میکردم دل درد هایه ماهانه است واسه همین شکممو محکم میبستم و یا انقد محکم فشار میدادم تا اروم شه دردم اما فایده ایی نداشت 1 خرداد با مامانیم تصمیم گرفتیم بریم ازمایش بارداری چون ما منتظر شما بودیم از قبل اما هنوز وقت ازمایش دادن نبود اخه هنوز 6 روز مونده بود تا تاریخ بعدیه پری و هنوز برای تست بارداری زود بود رفتیم یه...
14 شهريور 1393

هفته 18

سلام وروجک مامان عشق مامان نمیدونم شما تنبلی یا من ازت پر توقع؟!! اخه تنها کاری که بلدی واین روزها خیلی بیشتر انجامش میدی اینه که خودتو تو شکمه مامان سفت میکنی و خودتو برام لوس میکنی مامان قربونت بشه خیلی منتظرم تا جنسیتت مشخص شه و زودتر با اسم واقعیت صدات بزنم من اين روزها حسابي تو را كم دارم درون ِ لحظه هاي منتظرم و اين روزها انگار اصلن نميشود به اين فكر نكنم كه چقدر برايم عزيزي هر چند ميدانم... پر از يك عالمه شيطنت ِ كودكانه اي و من پر از يك عالمه سخت گيري مادرانه حواست را جمع كن ...كودكم بيرون از آن دنيا در اين دنيا بايد ...
14 شهريور 1393

میتوانم؟؟

عزیزکم یه وقتایی شک میکنم شک به توانایی های خودم  بابایی همیشه میگم تو با یه کلمه نمیتونم خودتو از همه چیز راحت میکنم اما یه وقتایی با همه تلاشم نمیتونم نمیدونم میتونم الگوی خوبی واسه کودکم باشم مادری که خودش تا دیروز کودکی میکرده میشه مادر باشه؟؟ مامان خواستمت به خواستنت هم فک کردم خوب فک کردم که باید از خیلی چیزها بگذرم و با همه این فکر هاه از خدا خواستمت دیگه باید شیطنت های کودکانه رو کنار گذاشت خیلی وقته مامان دیگه لاک نزده نمیخام لحظه های خوبی که منو تو خدا داریم با لاک زدن فاصله بیفته دیگه واسه مامان گل سرهای رنگی رنگی و بچه گانه خوب نیست مامانی منم با تو دارم بزر...
9 شهريور 1393

اگه وروجک دختر بشه

اگه نی نی خوشگلم دختر بشه آرایشش میکنم... لباسای ناز تنش میکنم... قرتیش میکنم!!! لباسامونو با هم ست میکنیم         و خیلییییییییییی تجربه های شیرین دیگه پایم میشه اساسی ! همش با هم علیه باباش توطئه میچینیم! و تیم ما برنده میشه یوووووووهووووووووووو ...
8 شهريور 1393